English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6781 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reportable incident U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
notify party U فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
mask U کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
change U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changed U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changes U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
masks U کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
changing U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
contention U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
juristically U قانونا"
canonically U قانونا"
legally U قانونا"
lawfully U قانونا"
ipso jure U قانونا
de jur U قانونا"
accuracy U کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
large model U مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
raw U 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
transaction U رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
excess preserves U اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
quando acciderint U وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
paralleled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source U حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
accidentalism U اتفاقی
eventual U اتفاقی
contingency U اتفاقی
even tual U اتفاقی
chanciest U اتفاقی
occasional U اتفاقی
contingencies U اتفاقی
randomly U اتفاقی
chancing U اتفاقی
chances U اتفاقی
chanced U اتفاقی
chance U اتفاقی
adventive U اتفاقی
casualness U اتفاقی
casual U اتفاقی
adventitiouse U اتفاقی
episodical U اتفاقی
episodic U اتفاقی
accidents U اتفاقی
accident U اتفاقی
fortuitous <adj.> U اتفاقی
fluky U اتفاقی
random <adj.> U اتفاقی
casual [not planned] <adj.> U اتفاقی
chanceful U اتفاقی
haphazard <adj.> U اتفاقی
adventitious <adj.> U اتفاقی
haphazardly U اتفاقی
flukey U اتفاقی
extrinsic U اتفاقی
accidental <adj.> U اتفاقی
pick up <idiom> U اتفاقی
coincidental <adj.> U اتفاقی
chancy U اتفاقی
chancier U اتفاقی
stochastic <adj.> U اتفاقی
stochastical <adj.> U اتفاقی
incidental <adj.> U اتفاقی
casuale U اتفاقی
contingent [accidental] <adj.> U اتفاقی
tail U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data preparation U امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tails U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing U پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
accidental error U خطای اتفاقی
fortuitcus distortion U اعوجاج اتفاقی
windfall profits U سود اتفاقی
by happenstance <adv.> U بطور اتفاقی
by accident <adv.> U بطور اتفاقی
at random <adv.> U بطور اتفاقی
crop up <idiom> U اتفاقی پدیدارشدن
by a coincidence <adv.> U بطور اتفاقی
come across <idiom> U اتفاقی دیدن
randomly U اتفاقی الکی
casual labour U کارگر اتفاقی
by hazard <adv.> U بطور اتفاقی
coincidentally <adv.> U بطور اتفاقی
accidental reinforcement U تقویت اتفاقی
random U اتفاقی الکی
by chance <adv.> U بطور اتفاقی
fortuitcus fault U نقص اتفاقی
incidental memory U حافظه اتفاقی
chromatic U تصادفی اتفاقی
adventitiously U بطور اتفاقی
accidentalness U حالت اتفاقی
stretch a point <idiom> U اتفاقی پذیرفتن
accidentally <adv.> U بطور اتفاقی
incidental errors U خطاهای اتفاقی
stochatic procedures U رویههای اتفاقی
incidental expenses U مخارج اتفاقی
stochastic process U فرایند اتفاقی
incidentals time U زمان اتفاقی
incidental works U کارهای اتفاقی
incidentally <adv.> U بطور اتفاقی
incidental learning U یادگیری اتفاقی
fortuitously <adv.> U بطور اتفاقی
windfall gains U منافع اتفاقی
accidental war U جنگ اتفاقی
circumstantial evidence U اماره اتفاقی
windfall loss U زیان اتفاقی
fortuitousness U اتفاقی بودن
as it happens <adv.> U بطور اتفاقی
accidently <adv.> U بطور اتفاقی
happenstance U وقایع اتفاقی
contingent liability U بدهی اتفاقی
contingent profit U سود اتفاقی
char U کار روزمزد و اتفاقی
chars U کار روزمزد و اتفاقی
charring U کار روزمزد و اتفاقی
by accident or d. U بطور اتفاقی یا عمدی
accidental fall U ضربه فنی اتفاقی
accidental sepcies گونه های اتفاقی
hazardous U معاملات قماری اتفاقی
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
chare U کار روزمزد و اتفاقی
sideshows U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
to happen to somebody U برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
sideshow U موضوع فرعی انحراف اتفاقی
randomize U بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
accident damage to property U خسارت اتفاقی وارده بردارایی
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
come hell or high water <idiom> U هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
CDs U دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD U دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
drop a hint <idiom> U فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
randomly U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
random U بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
chance medley U ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
cells U در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
mass storage U سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
gremlins U خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
gremlin U خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
cell U در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
initialing U خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
check U محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checked U محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checks U محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
initial U خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com